خسته ام از زن بودنم

کاش میتوانستم با ناخن هایم قلبت را...غرورت را...پاره کنم.تا تو هم کمی درد بکشی از زنانگی ام!

Avazak_ir-Love496.jpg

تو می آیی امشب...

این تخت کوفتی تکـــــــــــراری...

زلزله خیز ترین نقطه ی دنیا میـــــشـــــــــــود....

صدای ضربان قلبهایمان،

جیرجیر تخت،

ناله هایم.....

عشق و هوس با هم در رقابتند..

+ نوشته شده در 13 / 12 / 1390برچسب:, ساعت 13:16 توسط مهرماه |


Avazak_ir-Light137.jpg

آن روز در خیال سرد من

شرجی ترین جای دنیا ؛ همان آغــــوش گرم تو بود

و حالا ....... عق میزنم هم تو را و هم گرمی آغــــــــــــــوشت را....

 

+ نوشته شده در 10 / 12 / 1390برچسب:, ساعت 1:32 توسط مهرماه |


Avazak_ir-Love228.jpg

در دنیای ما مردانی هستند که در رویایشان هر شب زنی

زیر هیکل زمختشان از جگر فریاد میکند

هیچ کس ...با هیچ کس حرفی ندارم

اما سکوتم به هزار زبان با او حرف دارد...

+ نوشته شده در 5 / 12 / 1390برچسب:, ساعت 23:35 توسط مهرماه |


Avazak_ir-Love632.jpg

شهوتت واگیـــــــر داشت

خیـــــــــــالم را آلوده کرد

درد میکشد خیال لعنتی ام

و من هر روز با یـــــــــــادت

ارضـــــــــــــــــــــــــــا میکنم

این خیـال شهــــــــــــــــــوتی را....

+ نوشته شده در 3 / 12 / 1390برچسب:, ساعت 15:10 توسط مهرماه |


 

tumblr_kxok1oxgfh1qao6n8o1_500-300x207.jpg

تو نمیدانی مردن دیگر لذتی ندارد برایم

وقتی که من مرگ را هم شکســـــت داده ام

باز امشب دلم هوی آغوشت را کــــــرده

در آغوشــــــــــــــــــم پیـــــچ اندامت را

من عــــــــــــاشق گره خوردن پاهایت با

ســـــــــــــــاق پاهایم هستم

د من بپـــیــــــــــچ لــــــــــعـــــنــــتی...

+ نوشته شده در 1 / 12 / 1390برچسب:, ساعت 11:41 توسط مهرماه |


پر میکنم پیمانه را تا خرخره

و سر میکشم با تمام تلخی اش...

خاطرات روزهائی که در آغوشت میفشردی ام!..

.........افسوس مستی هم فراموشی سرش نمیشود..............

+ نوشته شده در 28 / 11 / 1390برچسب:, ساعت 23:30 توسط مهرماه |


چشـــــمانمان را بستیم و

شــــــــــــروع کردیم به بــــازی

چه لذتی داشت هــــم آغـــــوشــــــــــــی

هـــــــــــــــوس تو و عــشـــــــــــــــــــــــق من!

.................و برنده تو بودی با یک دستـــــــــــمال کاغذی.........................

+ نوشته شده در 28 / 11 / 1390برچسب:, ساعت 13:5 توسط مهرماه |


ای کــــاش بعضــــــی وقتـــــــــــــــها

میفهمیــــــــــــــــــــدی

لمس بدنم را برای ارگـــــــــــــاسم نمیخواستم!

میخواستم بدانم چقدر عـــــــــــاشقانه لمس میکنی اندامم را..........

+ نوشته شده در 28 / 11 / 1390برچسب:, ساعت 1:16 توسط مهرماه |


منتظر می مانم تا بهار

ایمان دارم

طعم توت فرنگـــــــــــــــــــی ها

مرا باز بیادت خواهند آورد...

+ نوشته شده در 25 / 11 / 1390برچسب:, ساعت 23:3 توسط مهرماه |


هیــــــــــــس!

هیچی نگو...

فقط ۳۰ ثانیه به من فرصت بده تا چشمانت را خیره کنم!

...دوران،دوران نامزد بازیســت

ولی من جار و جنجال عشــــــــــــقبازی را میـــــــــــــــخواهم!!

+ نوشته شده در 25 / 11 / 1390برچسب:, ساعت 1:16 توسط مهرماه |